خلاقیت در آموزش به چه معناست؟
هنگامی که از اهمیت خلاقیت صحبت میکنیم، همه با تاکید و تایید این موضوع به همراهی ما میپردازند امّا هنگامی که به عملکرد نظاره میکنیم، هیچ خلاقیتی نمیبینیم. این موضوع در مورد خلاقیت در آموزش نیز صدق میکند و معدود اخباری میشنویم که معلّمی خلاق با روشهای خلاقانه در آموزش در حال تدریس است. در این مقاله به اهمیت و چیستی خلاقیت در آموزش میپردازیم.
بیشتر بخوانید: خلاقیت چیست و دلایل اهمیت خلاقیت برای کودکان
انسان همواره خلاق بوده است. این واقعیت که ما توانسته ایم در سیاره زمین جان به در ببریم، نشانگر خلاقیت ماست. انسان ها قادر به تطابق بودند و شروع به تغییر محیط خود کردند. ما در کل سیاره زمین با شرایط آب و هوایی گوناگون، گسترش یافتیم.
در برهه ای از زمان توانستیم آگاهی و سپس زبان را ایجاد کنیم. شروع به سوال کردیم که ما چه کسی هستیم، چگونه باید رفتار کنیم، چگونه در مکان اولیه خود به وجود آمدیم. بخشی از سوالات انسانی نشان می دهد که ما همواره خلاق بوده ایم.
این افسانه که خلاقیت تنها برای عده معدودی می باشد، تاریخچه ای طولانی دارد. در چین و یونان باستان، خلاقیت هدیه ای از خدایان بود. تا ورود به میانه قرن 19، خلاقیت همچنان هدیه ای از سوی خداوند محسوب می شد که تنها، برای هنرمندان بسیار با استعداد و عاشق در جریان بود که متحمل رنج طولانی شده بودند و از نظر ذهنی پایدار نبودند.
خوشبختانه در دهه 1920 رشته های علمی خلاقیت را روندی در فرایند تکامل انسان ها دانستند. حل مسائل خلاقانه ابتدا مورد تمرکز قرار گرفت، که از تولید ایده تا انتخاب ایده و انتخاب محصول نهایی را در بر می گرفت.
دهه 1950 دهه ای بسیار مهم برای خلاقیت بود. پس از جنگ جهانی دوم، جنگ سرد شروع شد و رقابت برای راه حل های خلاقانه در جهت پیشرفتهای فناورانه بالا بود. در این زمان بود که نخستین درخواستها برای STEM در آموزش و ارتباط با خلاقیت ایجاد شد.
مولفههای خلاقیت در آموزش کدامند؟
بنابراین خلاقیت دقیقا چیست؟ در حوزه اکادمیک خلاقیت، مطالب گسترده ای در خصوص تعریف خلاقیت و مولفه های آن وجود دارد. خلاقیت تعامل بین محیط یادگیری فیزیکی و اجتماعی، نگرش ها و ویژگی های معلمان و دانشآموزان و یک فرایند روشن حل مسئله می باشد که یک محصول قابل درک را ایجاد می کند ( که می تواند یک ایده یا فرایند و یا یک شی فیزیکی ملموس باشد ).
خلاقیت تولید چیزی جدید، مرتبط و مفید برای شخص یا مردمی که محصول را در زمینه اجتماعی خود تولید کرده اند می باشد. ایده زمینه ای در آموزش بسیار مهم است. چیزی که برای دانش اموز سال اول بسیار خلاقانه است برای مثال می تواند کشف این نکته باشد که شیب بیشتر روی سطح شیبدار سبب می شود اشیا سریعتر بچرخند اما همین نکته برای دانشجوی دانشگاه خلاقانه نخواهد بود.
خلاقیت می تواند برای ارائه راه حل های جدید مسائل در زمینه ها، جوامع و کشورهای مختلف به کار برود. نمونه ای از این مورد وجود مدارس مختلفی است که مشکلی واحد را حل کرده و راه حل ها را به اشتراک می گذارند.
خلاقیت بخشی ذاتی از یادگیری است. هر زمانی که ما چیز جدیدی را امتحان می کنیم، مولفه ای از خلاقیت در آن وجود دارد. سطوح متفاوتی از خلاقیت وجود دارد و خلاقیت با گذر زمان و کسب تجربه توسعه می یابد.
سطوح مختلف خلاقیت در آموزش
یک مدل مشهور خلاقیت 4Cs می باشد. مدل 4C شامل حروف اولیه از 4 کلمه انگلیسی که با حرف C شروع می شوند و به تفکر انتقادی، همکاری، خلاقیت و ارتباط (critical thinking, collaboration, creativity and communication) اشاره دارد .در سطح کوچک C خلاقیت، آنچه که فرد خلاقانه ارائه می دهد ممکن است حرکتی انقلابی نباشد اما جدید و معنادار باشد.
برای مثال، کودکی را در نظر بگیرید که نخستین نقاشی خود را به خانه می اورد. این نقاشی برای کودک معنادار است و از تولید آن هیجان زده می باشد. شاید مهارت کمی در آن وجود داشته باشد اما سطح بالایی از واکنش عاطفی را در کودک ایجاد کرده که او را تشویق به اشترات گذاشتن آن با والدین خود می کند.
در سطح کم C خلاقیت یک سطح از مرحله قبلی بالاتر است و مستلزم بازخورد از دیگران و تلاش برای ایجاد دانش و مهارت در حوزه ای معین است. برای مثال، نقاشی که کودک به خانه می اورد ممکن است بازخورد مثبتی را از والدین دریافت کند. آن ها آن را روی یخچال می چسبانند تا نشان دهند که ارزشمند است، به کودک یک دفتر طراحی می دهند و پیشنهاداتی را در مورد بهتر شدن نقاشی ارائه می دهند.
در دبیرستان دانش اموز طراحی را به عنوان یک انتخاب بر می گزیند و شروع به دریافت آموزش و ارزیابی بازخوردها می کند. در دانشآموزان مدرسه، غالب خلاقیت در سطح کوچک و کم C اتفاق می افتد.
سطح پیش C خلاقیت در مدارس عمدتا در حوزه معلمان است. معلم هنر در این مورد رویکردهای پداگوژیک متنوعی را پیدا می کند که دانش هنری و مهارت هنری و شایستگی خلاقانه دانش اموز برای کار در حوزه هنر را ایجاد می کند. او یک معلم پیش C است.
دانش اموز مستلزم داشتن سال ها تمرین و آموزش در کنار بازخوردهای حرفه ای هست تا معلمان تایید کنند که کار او به اندازه کافی جدید و نواورانه است و یک کار هنری خلاقانه در سطح پیش C قلمداد می شود.
سطح بزرگ C خلاقیت حوزه کمیاب عده ای معدود است. در این مرحله دانش اموز به یکی از بزرگترین هنرمندان زمان تبدیل می شود. پس از مرگ نیز کارهای او توسط کارشناسان بررسی می شود چرا که خلاقیت او در به کارگیری هنر به شیوه هایی جدید در بالاترین سطح بوده است.
اغلب ما در سطح کوچک و کم C در فعالیت ها و سرگرمی های خود عمل می کنیم. این کارها بیشترین رضایتمندی و لذت را به ما می دهند و ما از کسب مهارت جدید و دانش در طول زمان لذت میبریم. برخی از ما در بیش از یک حوزه در سطح پیش C قرار داریم.
ارزش خلاقیت در آموزش
خلاقیت در آموزش ارزشمند است چرا که پیچیدگی شناختی را ایجاد می کند. خلاقیت متکی بر داشتن دانش عمیق و توانایی استفاده موثر از آن است. خلاق بودن مستلزم استفاده از مجموعه موجود علمی و مهارت در خصوص موضوعی خاص یا زمینه ای خاص در جهت بررسی احتمالات جدید در تداوم پیامدهایی ارزشمند می باشد بنابراین هم دانش و هم مهارت افزایش می یابد.
این مفهوم در طول زمان افزایش می یابد و موفق تر می شود به ویژه اگر فرایند خلاقیت در نقطه ای آغاز شود که مردم حداقل دانش و مهارت مورد نیاز را داشته باشند.
برای تداوم نمونه اولیه ما، ممکن است دانش اموزی که توپ را از شیب پایین می غلتاند ممکن است دریابد که اگر شیب را افزایش دهد توپ سریعتر می رود و اگر کاهش دهد آرام تر می رود. این اکتشاف می تواند منجر به احتمالاتی دیگر نیز شود – سپس ممکن است دانش اموز به مشاهده اینکه توپ بسته به زاویه شیب تا چه اندازه می غلتد بپردازد و نوعی هدف را برای رسیدن به توپ ایجاد کند.
آنچه که به عنوان یک بازی شروع شده بود، به شیوه ای گسترش می یابد که دانش، مهارت و استدلال دانش اموز را توسعه می دهد. این امر نشان می دهد که آغاز روش های علمی نوعی ازمون و خطا در آزمایشات می باشد.
خلاقیت فقط ساختن چیزها نیست. برای اینکه چیزی شامل تعریف خلاقیت شود، تنها جدید بودن مطرح نیست بلکه مرتبط و مفید بودن نیز لازم است. برای مثال، اگر از دانش اموزی خواسته شود که نوع جدیدی از یک آلت موسیقی را بسازد، روش سالامی اسلایسینگ ممکن است جالب باشد اما مرتبط و مفید نباشد.
خلاقیت در محدودیت ها و نه تکالیفی با پایان باز بهتر عمل می کند. برای مثال می توان به دانشآموزان محدودیتی از نظر تعداد خطوط مورد استفاده به هنگام نوشتن یک شعر داد یا لیستی از مواد لازم را به هنگام نوشتن یک دستور پخت داد. محدودیت های سازمان یافته منجر به چیزی می شوند که دانشمندان شناختی آن را دشواری های مطلوب می نامند چرا که دانشآموزان باید تصمیماتی پیچیده تر در مورد آنچه که باید در محصول نهایی در نظر بگیرند و نگیرند اتخاذ کنند.
یک نمونه متداول از STEM ساختن ساختمانی با استفاده از نی های آبخوری بدون چسب و نوار می باشد. دانشآموزان باید عمیق تر به مولفه های مختلف متصل کردن ساختمان به منظور پایداری ساختمان خود نگاه کنند.
خلاقیت باید نتیجه و پیامدی به همراه داشته باشد. در برخی موارد نتیجه ممکن است خروجی ویژه مانند راه حل صحیح برای یک مسئله ریاضی، شعری در قالب یک غزل، یا یک ازمایش علمی برای نشان داده نوع ویژه ای از یک واکنش باشد.
همانطور که در بالا بیان شد، خروجی ها خلاقیت در آموزش ممکن است ناملموس نیز باشند : آن ها ممکن است ایده ای برای یک راه حل یا روش جدیدی از نگاه به دانش و ایده های موجود باشد. پیامد خلاقیت ممکن است الزاما از پیش تعیین شده نباشد و به هنگام کار با دانشآموزان تولید تعداد معینی از ایده ها، می تواند یک پیامد خلاقانه و کافی به شمار آید.
رمز و رازهایی درباره خلاقیت
بسیار مهم است که دانشآموزان از مولفه هایی که تشکیل دهنده خلاقیت هستند اگاه باشند اما در عین حال ضروری است که دانشآموزان دریابند خلاقیت چه چیزی نیست، و مفهوم خلاقیت به واسطه تعدادی از رمز و رازها احاطه شده است. علم خلاقیت پیشرفت زیادی در طول 20 سال گذشته داشته است و تحقیقات صورت گرفته به رموز زیر پی برده است :
- خلاقیت تنها مختص افراد با استعداد نیست.
- خلاقیت تنها برای افرادی با بیماری ذهنی نیست.
- خلاقیت تنها در هنر معنا نمیشود.
- خلاقیت قابل آموزش دادن است.
- خلاقیت قابل یادگیری است.
- خلاقیت قابل ارزیابی است.
- گاهی مدارس خلاقیت را در دانشآموزان میکشند.
- معلمان درک می کنند که خلاقیت چیست.
- معلمان دانشآموزان خلاق را دوست دارند.
علم خلاقیت مسیر طولانی را از ایده اعطا شدن از جانب خدایان روم و چین باستان طی کرده است. ما اکنون می دانیم که خلاقیت قابل آموزش، یادگیری و ارزیابی در مدارس است. ما می دانیم که هر فردی می توان قابلیت های خلاقیت خود را در حوزه های متعددی توسعه دهد و خلاقیت ممکن است از یک بازی کاملا تجربی به مجموعه ای از دانش و مهارت ها که با انگیزه و بازخورد افزایش می یابند، توسعه یابد.
خلاقیت در آموزش
دنیای آموزش متعهد به خلاقیت است. خلاقیت برای خط مشی گذاری و مستندسازی برنامه های درسی در سیستم آموزشی از ایسلند تا استونی و البته نیوزیلند ضروری میباشد. مبدا این تغییر جهانی در دهه 1990 قرار دارد. و تا حد زیادی متاثر از اقتصاد و نه فلسفه آموزش می باشد.
همچنین روندی جهانی در آموزش وجود داشته است، به گونه ای که از کسب دانش به سوی توسعه شایستگی قدم برداشته شده است. خلاقیت در آموزش عمدتا در قالب شایستگی یا مهارت در چارچوب های آموزشی موقعیت یابی می شود با این حال مهم است که به یاد داشته باشیم الحاق شایستگی ها به برنامه های درسی از اهمیت کسب دانش کم نمی کند.
تحقیقات در علوم شناختی نشان می دهد که دانشآموزان نیاز به دانش و مهارت های بنیادین دارند. در واقع کسب دانش به صورتی قوی است که دانشآموزان را قادر به به کارگیری علم به شیوه ای خلاقانه می کند.
بسیار ضروری است که معلمان نحوه پشتیبانی از دانشآموزان خود در جهت کسب دانش و مهارت ها در حوزه یادگیری خود و همچنین فرصت هایی خلاق بودن در کلاس درس که برای به کارگیری این دانش، به شیوه هایی که از خلاقیت پشتیبانی کند، را در نظر بگیرند.
در واقع، خلاقیت مستلزم دو مجموعه متفاوت علمی است : دانش و مهارت در حوزه یادگیری و دانش و مهارت مرتبط با فرایند خلاقیت، از ایده تا انتخاب ایده و همچنین نگرش ها، ویژگی ها و محیط مناسب.
پشتیبانی از دانشآموزان برای خلاق بودن در کلاس
به منظور پشتیبانی از دانشآموزان برای خلاق بودن در کلاس از سوی معلمان در جهت خلاق بودن در کلاس، آنها باید به 4 حوزه کلیدی توجه داشته باشند.
مورد اول: محیط فیزیکی و اجتماعی مناسب برای نوآوری در آموزش
نخست، خلاقیت نیازمند یک محیط مناسب فیزیکی و اجتماعی می باشد. دانشآموزان باید نوعی احساس امنیت روانشناختی داشته باشند تا بتوانند در کلاس خلاق باشند. نقش معلم این است که اطمینان حاصل کند که به تمام ایده ها گوش فرا داده میشود و به شیوه ای مناسب بازخورد داده می شود.
از نظر محیط فیزیکی، مجموعه ای از تغییرات ساده به جای تغییر کامل کلاس درس مورد نیاز می باشد، تغییر اندازه و ساختار گروه های دانشآموزان، کار کردن بر روی صندلی ها و وایت بورد، یا بردن دانشآموزان به بیرون از کلاس درس به عنوان بخشی از فرایند ایده پردازی می تواند به ایجاد ظرفیت خلاقیت کمک کند. حتی چیز ساده ای مانند آگاه تر ساختن دانشآموزان از اشیا و امکاناتی که در داخل کلاس درس وجود دارد می تواند به فرایند خلاقیت در ایشان کمک کند.
مورد دوم: توسعه نگرش به خلاقیت در آموزش
معلمان می توانند از دانشآموزان در جهت توسعه نگرش و ویژگی های مورد نیاز برای خلاقیت پشتیبانی کنند که شامل تداوم، نظم و ترتیب، تاب اموری و کنجکاوی می باشد. دانشآموزانی که کنجکاوی ذهنی بیشتری دارند، به تجربه های جدید تمایل بیشتری داشته و می توانند مشکلات را از دیدگاه های متفاوتی ببینند، که سبب ایجاد ظرفیت نواوری در آن ها می شود.
در ریاضیات به طور مثال، این امر به این معناست که دانشآموزان سه یا چهار روش متفاوت حل یک مسئله را دیده و روشی را انتخاب می کنند که بیشترین تناسب را داشته باشد. در ژاپن، دانشآموزان در قبال ارائه مسیرهای متفاوت برای یک راه حل و مطرح کردن راه حل درست جایزه دریافت می کنند.
مورد سوم: حمایت از فرایند خلاقیت در آموزش
معلمان می توانند از فرایند خلاقیت در آموزش پشتیبانی کنند. این امر با حل مسئله یا ارائه مسئله و حرکت به سوی ایده پردازی شروع می شود. روش هایی وجود دارد که برای ایده پردازی به کار می رود مانند طوفان ذهنی که در آن ایده های ممکن توسط فرد یا گروه ارائه می شود.
یک روش موثر دیگر، که مزایای بیشتری برای نشان دادن ارتباط بین ایده های تولید شده دارد، نقشه برداری ذهنی می باشد. برای مثال به جای نگاه کردن به علل احتمالی جنگ جهانی دوم در قالب یک لیست، بهتر است آن ها را در دسته های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی با استفاده از یک نقشه ذهنی یا یک سازمان دهنده گرافیکی دیگر دسته بندی کنیم. این نمایش بصری خلاقانه دیدگاه هایی جدید و مفید را در مورد علل جنگ ایجاد می کند.
دانشآموزان ممکن است دریابند که طبقاتی وجود دارد که باید در نظر گرفته شده و افزوده شود و بنابراین از یادگیری سطحی به عمقی حرکت کرده و ارتباطات را به جای صرف نگاه به واقعیات درمی یابند. به یاد داشته باشید که خلاقیت بدون دانش و مهارت در مورد حوزه انتخابی امکان پذیر نمی باشد. برای مثال، بیان اینکه جنگ جهانی دوم توسط فضائیان ایجاد شد ممکن است تخیلی به نظر برسد اما قطعا خلاقانه نمی باشد.
مورد چهارم: توجه به فرایند خلاقیت نه نتیجه حاصله
عامل نهایی پیامدها محصول و نتایج خلاقیت راه حل است. این بدان معناست که همانند دیگر عوامل و مولفه های آموزشی، ارزیابی دقیقتر فرایندی که دانشآموزان طی کرده اند، به جای محصول نهایی، مفیدتر می باشد. با بررسی این امر که دانشآموزان چگونه ایده پردازی کرده اند، خواه ضبط ایده ها موثر باشد، خواه راه حل نهایی کاربردی باشد و خواه نشانگر خلاقیت و تاب اوری باشد، می تواند مفیدتر از امتیازدهی صرف به محصول نهایی باشد.
تشویق دانشآموزان به خودبازتابی در فرایند خلاقیت، مهارت بیشتر فراشناختی را به آن ها می دهد و درکی عمیق تر از تکامل شایستگی خلاقانه آن ها ایجاد می شود. به این معنا که امتیاز نهایی یک کار می تواند ترکیبی از فرایندهای خلاقانه باشد که توسط معلم مشاهده می شود، فرایندی خلاقانه باشد که توسط دانش اموز تجربه شده و گزارش می شود و یا یک محصول نهایی ملموس یا ناملموس باشد.
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
عالی